۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه

...

این اولین پست من بعد از تولدمه... خیلی برنامه ها داشتم توی این چند ورز که اجبارا نبودم... آهان بگم که چند روزی نزدیک یک هفته یک سفر اجباری و فوری برام پیش اومد که من رو از همه ی برنامه هایم انداخت ... قرار بود یک پست داشته باشم با این مضموم که هر روزمان را "17 می "کنیم ! البته کمی هم نوشته بودم که نیمه رها شد... گله داشتم و یه عالم تشکر که باز هم نگفته خاموش ماند... خیلی ها گفتند این 27 اردی بهشت زیاد کاری انجام نشد اما به نظر من بیشترین کارها نسبت به سال قبل انجام شد و خوب امیدوارم همینطور رشد روز افزونی هم داشته باشه...

من یه هدیه فوق العاده توی تولدم هم گرفتم، دلنوشته هایی از دوستی بسیار عزیز و دوست داشتنی که اولین و دومین پستش رو اینجا میگذارم، به نام فرهان نامه:

" رسول عزیز

تو اولین کسی بودی که  اینقدر انتظار رسیدن روز تولدش را می کشیدم،برای ساعاتی همچون الان ؛ برنامه هایی در سرم داشتم که نگو  و نپرس، امتحان مزخرف دین و زندگی اجازه نداد تا اجرایشان کنم. شرمنده ام که در مهم ترین رویداد زندگی ات نمی توانم ببینمت. من نوشتنم خوب نیست؛ یا مشکل من با ادبیات است و یا مشکل او با من؛ برای همین قادر به نوشتن متنی ادبی برایت نیستم.

اما آمدم تا برایت بنویسم هرچند چرت و پرت

اما بخوانشان تا بدانی به یادت هستم:

فردا که تمام شود

یک سال دیگر از روبرویت گذر خواهد کرد

بدی ها و خوبی هایش به کنار

از کنارت آرام گذر خواهد کرد

خوانده ام یک رود در نزدیکی ِ دریا

از شرم سر به پایین عبور خواهد کرد

بار ها دیده ام پشت پنجره

کبوتر به قناری از احترام سلام خواهد کرد

در شکوه ِ روسری ِ آن دختر ِ  ناز

پی بردم که در قنوتش برای سلامتی ِ شال دعا خواهد کرد

عصر آنروز یادت هست؟

آنجا فهمیدم که نگاهت عشق را آغاز خواهد کرد

لعل لبت را کمی نوشیدم

شنیدم از لبم که دوباره هوست خواهد کرد

آبنباتی به یادگارت دادم

می دانستم که دلت بار ها ویار ِ خوردنش خواهد کرد

سیگاری کشیدیم و دودی به هوا شد

شک نکردم آن دود بار ِ دیگر سلامت خواهد کرد

تو گلی زیبا از مهربانی هایت چیدی

من آن را بو نکرده پس دادم , ندانستم که روزی در گلویم گیر خواهد کرد

عشقت را بارها برایم گفتی و نوشتی

اما عذابش را دیدم که می آید و آزارت خواهد کرد

بندر عباس رفتی و دلت دریا شد

هیچ ندانستی که دریا هر روز , چشم امید به دیدارت باز خواهد کرد

 آن لباس بافته از عشق تو بود

که به من دادی هر روز دعایت خواهد کرد

مورچه های میز ِ هتل ِ پارس یادت هست؟

فکر نمی کردم که در ذهنم خانه ای خواهد کرد

استوایی ایستکی نوشیدیم

آگاه نبودیم که هر دو لبمان شیرین خواهد کرد

باقی اش باشد رسول ِ نازنین

می نویسمش برایت تا کامل شود و سرگرمت خواهد کرد

عشقت را پس زدم من اما

تازه امروز یافتم که فردای قیامت قلبت سلامم خواهد کرد

 

تقدیم به رسول عزیز؛ امید وارم سالی پر برکت و شادمان را آغاز کنی؛ چه خوب شد که تو به دنیا اومدی؛ تولد زیبایت را به خودت،  به خانواده ی عزیز و گرامی ات، به تمامی ِ کسانی که دوستشان داری، و تمامی ِ کسانی که دوستت دارند ، تبریک می گویم. در آخر ؛ دعا می کنم در سال ِ جدید از زندگی ات چشمت به روی ِ مبارکشان  باز شود چنان که قلب پاکت لیاقت دیدنشان را دارد."

و خوب من شرمنده شدم.

 


۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

و من در سی و یک اردی بهشت به دنیا آمدم


اردی بهشت، تو هر سال شاهد زادروز منی
آن روز که شکوفه های گیلاس دانه های قرمز را آبستن می شدند
درد من تو را فرا گرفت مادر، دردی که هنوز از پس سال ها لبخند بر لبت میراند
مادربزرگ با لبخند سپیدش مهر ارزانی ام کرد و پدر بزرگ در گوشم اذان سرود
چه با افتخار آخرین فرزندت را از ملکوت به پایین کشیدی
آنروز پرستو ها همه عاشق بودند
اردی بهشت؛ به اندازه تمام دخترکان بکارت بسته ات اشک ریخته ام
و به اندازه همه ی نو عروسانت شاد خواهم بودم
بیست ویک سال از آن روز می گذرد که فریادم گوش عالمیان را شکست
مادر اشکها را به یاد دارم، از تو سپاسگزارم که مرا آوردی
و ای اهورای من ، یزدان پاک آفرینم، تو را می ستایم که مرا اینگونه آفریدی.


سی و یک اردی بهشت رسید... روز تولد من ، چه قدر این ماه و این روز رو دوست دارم. خوب تو این چند سال همیشه شادترین تولدهام رو وقتی داشتم که فهمیدم کی هستم... خیلی حرفها برای گفتن داشتم که میخواستم برای این روز استثناییم بگم، اما حالا موندم چی بنویسم... ولی می تونم بگم مثل همه ی این سالها ذوق زده هستم، مثل تمام 31 هر اردی بهشت شادم...

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

بیانیه همجنسگرایان دانشجو به مناسبت روز جهانی مبارزه با هوموفوبیا

این نامه رسید دستم، منم به عنوان یک دانشجو همجنسگرا وظیفه دیدم که برای حمایت در بلاگم منعکس کنم:

نامه‌ی دانشجویان همجنسگرای دانشگاه‌های ایران خطاب به جنبش‌ دانشجویی و دیگر جنبش‌های جامعه‌ی مدنی
( به مناسبت 27 اردیبهشت هم‌زمان با 17 ماه مه، روز جهانی مقابله با هموفوبیا)


جنبش دانشجویی ایران هفتاد و اندی سال عمر دارد و در این همه سال، در شرایط نبود دمکراسی، به صورتی نمادین، نقش سنگر دفاع از آزادی و حقوق مردم را داشته و در بسیاری مواقع نقش مرجع روشنگری و الهام دهی به مبارزات مردمی را ایفا کرده است.
جنبش دانشجویی در شمار افزون سال‌های حیات خود از جنبش تجدد خواهی متاثر، و بر افکار و باورهای مردم و نیروهای سیاسی تاثیر گذار بوده. جنبش دانشجویی در دفاع از مبارزات دیگر جنبش‌های اجتماعی و دیگر گروه‌های محروم جامعه و پیوند با آنها پیشتاز بوده؛ سرچشمه‌ی شمار افزونی از جنبش‌های روشنفکری و اجتماعی، دانشگاه و جنبش دانشجویی بوده است.
در روز جهانی مبارزه با هوموفوبیا )همجنسگراستیزی(، خطاب این نامه به فعالان جنبش دانشجویی است.
و از آنجا که مطالبات اجتماعی مردم، جنبش‌های حقوق شهروندی و بشری را در کشور ما، هم‌قدم کرده است، فعالان حقوق بشر و فعالان جامعه‌ی مدنی و روشنفکران و کسانی که درونِ این کشور، به ویژه در دوران انتخابات، تلاش می‌کنند مسیر آگاهی سیاسی مردم ایران را چنان آماده سازند تا تصمیماتی که می‌گیرند نسل‌ِ بعدی را شر 5;‌سار نکند، نمی‌توانند مخاطب این نامه به شمار نیایند.
در روز جهانی مقابله با هموفوبیا ( همجنسگراستیزی)، خطاب این نامه به کسانی است که به اصلاح شرایط جامعه‌ی ایران می‌اندیشند، بی دغدغه‌ی مقام، و با دغدغه‌ی انصاف و عدالت اجتماعی.
دانشجویان همجنسگرای ایران، در روزهای گوناگون سال، در صف‌های گوناگون دانشجویی، در جنبش زنان، در اجتماعات مردم، در تجمعات فعالان مدنی، و در نشست‌های روشنفکران ایستاده‌اند. این نامه امروز به مناسبت 27 اردیبهشت، هم‌زمان با 17 ماه مه، روز جهانی مقابله با همجنسگراستیزی، خطاب به دوستان ما در جنبش دانشجویی نوشته‌ می‌شود. جنبش دانشجویی باید خانه‌ی امن دانشجویان فارغ از تعلق نژادی، مذهبی، جنسی، زبانی باشد. آیا جنبش دانشجویی هم‌چنان بر این قرار است که طیف‌های گوناگون درون جنبش را نادیده بگیرد؟
وانمود نماید که ما در کشورمان دانشجوی همجنسگرا نداریم؟
در سال‌هایی که گذشت، ما در کنار شما بوده‌ایم. هم‌چنان در کنار شما هستیم. اگر نام ما را نمی‌دانید به خاطر پرده‌پوشی ما بر تنگ‌نظری‌ها و تعصبات و پیش‌داوری‌های حاکم در حلقه‌های درون جنبش دانشجویی است که همجنسگرایی را برنمی‌تابیده است. امروز، بعد از گذشت این سال‌ها گمان ما این است که اگر رهبری و نهادهای حکومتی اعلام می‌دارند ما در داخل مرزهای کشور خودمان وجود نداریم، در مسیر سیاستی معمول گام برمی‌دارند؛ خواست ما از جنبش دانشجویی، در مسیر ایده‌آل‌ها و سیاست‌های معمول جنبش اما این است که حضور ما از جانب جنبش نفی نشود، نادیده انگاشته نشود و از کنار ما و ناروایی‌هایی که بر ما روا می‌شود بی‌خبر یا بی‌اعتنا عبور نشود.
ما دانشجویان همجنسگرای ایران، سال‌هاست هم‌پای جنبش دانشجویی و روشنفکری ایران، در متنِ مطالبات سیاسی و اجتماعی قرار داریم و از مدافعان سرسخت تغییر شرایط نابرابر جامعه‌ی ایران بوده‌ایم. اینک که همه‌ی آزادی‌خواهان و نیک‌اندیشان و مدافعان حقوق بشر دریافته‌اند که حقوق همجنسگرایان حقوق بشر است و مبارزه برای حقوق ایشان در زمره‌ی حقوق انسان – صرف نظر از رنگ پوست، دین، طبقه‌ی اجتماعی، جنسیت، و جهت‌گیری جنسی – است، و نیز حالا که از بی‌توجهیِ نسل گذشته‌ی روشنفکران به ستم‌های اجتماعی و بی‌خردی‌های سیاسی خبری نیست، ما، دانشجویان همجنسگرای ایرانی در برخی از دانشگاه های کشور، رسالت تاریخی خویش می‌بینیم که هم‌میهنان و هم‌کلاسی‌های خود را نسبت به ستم و جفایی آگاه کنیم که بر بخشی از فرزندان این سرزمین رفته است و می‌رود. همجنسگرایی، سال‌هاست از فهرست بیماری‌ها و اختلالات روانی حذف شده و از سوی انسان‌های آزاد و آزاداندیش جهان مورد عنایت سیاسی قرار گرفته است. می‌توان به نام‌های بسیاری اشاره کرد که دارای تمایلات همجنسگرایی بوده‌اند، که همجنسگرایی ایشان، ایشان را از تولید و افزودن به فرهنگ و دانش جهان باز نداشته، و همجنسگرایی ایشان باعث نادیده گرفته شدن ایشان توسط جهان متمدن نبوده است. اما در ایران، و دیگر کشورهای نابرخوردار از آزادی‌های اجتماعی و انسانی، همجنسگرایان هم‌چنان مورد سیاه‌ترین آزارها و ستم‌ها و شکنجه‌ها قرار می‌گیرند و کسی حاضر نیست چشمِ واقع‌بین‌اش را به اعمال اعدام‌گونه‌ای باز کند که امروزه نیز در حق همجنسگرایان ایران اِعمال می‌شود. با این که جهت‌گیری جنسی طبیعی‌ و خدادادی است و همجنسگرایان، درست مانند دگرجنسگرایان، هیچ انتخابی برای همجنسگراشدن نداشته‌اند و چنین به دنیا آمده‌اند، باز هم جامعه ایشان را متهم به گناه و بزه‌ای می‌داند که همان زندگی طبیعی ایشان است؛
دوستان! هم‌کلاسی‌ها! هوموفوبیا (همجنسگراستیزی) چنان بر زندگی خصوصی و اجتماعی ما سایه‌ انداخته است که نفس‌کشیدن، این نیاز کاملن انسانی، برای‌مان دشوار شده است. جرم ما این است که مانند شما، ما نیز بر اساس طبیعت خویش زندگی می‌کنیم؛ طبیعت همجنسگرای ما، ما را به انتخاب شریک زندگی‌ای از جنس خود ما وامی‌دارد. طبیعت همجنسگرای ما، در مرحله‌ای دیگر، ما را به حضور و شرکت در زندگی اجتماعی وامی‌دارد. ما معتقدیم که باید مسوولیت بیشتری در جنبش دانشجویی و مبارزات مردم کشور خود برای آزادی، برابری جنسی و عدالت اجتماعی، به دوش بگیریم، و یا مسوولیت‌های بر-دوش را با امنیت خاطر از همبستگی و رواداری درون جنبشی، قدم به قدم پیش ببریم. آیا جنبش دانشجویی سنگر همه‌ی دانشجویان، فارغ از گرایش جنسی آنها است؟ این عبارت، پرسش نیست، دادخواهی است.
ما، دانشجویان همجنسگرای ایران خواستار آنیم که جنبش دانشجویی، برای نخستین بار در سراسر تاریخ معاصر ایران، در این تکاپوی سیاسی دوران انتخابات، و در روزهایی که برای رفع نقض حقوق انسانی و شهروندی در کشور تکاپو بر پاست، و در روزی که برای برخورد و مقابله با باورهای همجنسگراستیز نامگذاری شده، حضور همجنسگرایان را در دانشگاه‌های ایران، و در گستره‌ی بی‌مرز جنبش دانشجویی باور کنند؛ واقعیت حضور همجنسگرایان در جامعه و مشکلاتی که با آن دست به گریبان‌اند را بپذیرند و در جهت احترامِ اجتماعی به ایشان گام بردارند.
پس از گذشت این‌همه سال، این انتظار از جنبش دانشجویی و بر اساس هویت جنبش دانشجویی، به‌جاست که جنبش، سخنگویان‌ آن، رسانه‌ها و سایت‌های خبری آن در خصوص حقوق همجنسگرایان، شهروندانی که در داخل کشور خود و در داخل فضاهای مانوس خویش و در عرصه‌ها و نهادهای اجتماعی سرکوب شده‌اند، به سخن بیایند و در جهت احترام اجتماعی به ایشان گام بردارند. این گام، شایسته است که اول بار از جانب جنبش دانشجویی برداشته شود.
این پرسشی به‌جاست که در گذشت این همه سال، جنبش چگونه بر دانشجویان همجنسگرا (و خشونت‌‌هایی که در فضاهای ظاهرن خالی از خشونت برآنها می‌رود) چشم بسته‌ است؟
ما، دانشجویان همجنسگرای ایران، از شما، پیکره‌ی جنبش دانشجویی، می‌خواهیم به سیاست‌های جنسی و جنسیتی جمهوری اسلامی ایران نگاهی دقیق بیاندازید و نقد آن را جزو مطالبات ž2;ویش قرار دهید؛ نیک می‌دانیم که اصلاح این سیاست‌ها برای همه‌ی اقشار و گروه‌های اجتماعی کشورمان سودمند و رهایی‌بخش خواهد بود. ما دانشجویان همجنسگرای ایران، از شما، برادران و خواهران‌مان‌ در تمام جنبش‌های اجتماعی و سیاسی، که زیر فشار قوانین ناروادار و بی‌اعتقاد به حق انسان‌ها برای زندگی هستید، می‌خواهیم در دورنمایی که برای کشورمان در سر دارید احترام به همه‌ی انسان‌ها – صرف نظر از تفاوت‌ در گرایش‌های جنسی‌شان - و قدردانی از تفاوت‌های انسانی را هم بگنجانید.
این خواسته، به‌ویژه، از همکلاسی‌های‌مان در جنبش‌های دانشجویی از آن رو با شگفتی و پافشاری مطرح می‌شود که در بیانیه‌های تفصیلی مطالبه‌محور دانشجویی اشاره‌ای به حقوق دگرباشان جنسی ایرانی نشده است؛ نه در مطالبات دانشگاهی نه در مطالبات کلان اجتماعی و سیاسی و نه حتی در زیر مطالبات ده یا بیستگانه.
اگر نهادهایی که خود را از فعالین جنبش دانشجویی می‌دانند نتوانند جواب‌گوی غیبت آزاردهنده‌ی حقوق دگرباشان جنسی در دایره‌ی حقوق دگراندیشان سیاسی مذهبی در بیانیه‌های خویش باشند باید منتظر باشند که روزی، خود نیز همانند حکومت‌گران کنونی ایران، در صدد تبعیض بر تفاوت‌ها و نفی برابری و عدالت اجتماعی باشند.
در روزهایی که خواسته‌های مردم ایران، جنبش‌های مدنی را به هم نزدیک کرده و مرزبندی‌های جنبش‌های مدنی و روشنفکری و دانشجویی و زنان را به هم‌ریزد و در هم می‌آمیزد، جامعه‌ی همجنسگرایان ایران، که بیش از بیست سال است مبارزه‌ی جدی و سازماندهی شده خود را در سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات و در خون‌ریزترین فضاهای خالی از هر گونه امنیت حریم خصوصی و اجتماعی، به پیش می‌برند، در کنار چشمداشت خود از جنبش دانشجویی، از دیگر جنبش‌های جامعه‌ی ایرانی نیز می‌خواهند که حضور همجنسگرایان را در جمع خود مشاهده کنند و به غیبت حقوق همجنسگرایان اعتنا کنند.
بیایید با هم، در جنبش‌های سیاسی اجتماعی بیاموزیم که حقوق بشر یک حقوق عام و سراسری است که طبقه‌بندی و جداسازی آن اولین انحراف در اندیشه‌ی آزادی است.
برای آموختن و آموزش دادن، آن‌چه ما در این مرحله، از جنبش دانشجویی طلب می‌کنیم، این است:
روشنگری در اهمیت و ضرورت احترام به اقلیت‌های جنسی در میان دانشجویان و در کل جامعه را در شمار برنامه‌های خویش قرار دهند
اخبار مربوط به سرکوب، دستگیری، ضرب و شتم، آزار، تعرض، بی حرمتی به حریم انسانی، و نقض حقوق دانشجویان همجنسگرا در محیط دانشگاه از جانب مقامات حفاظتی، مقامات اداری و مقامات آموزشی، و یا دیگر دانشجویان را در رسانه‌ها و کانال‌های خبری خود (سایت‌ها، بولتن‌ها، نشریات دانشجویی و ..) منعکس نمایند
اخبار مربوط به سرکوب و دستگیری، ضرب و شتم، آزار، تعرض، بی حرمتی به حریم انسانی، و نقض حقوق شهروندی اعضای جامعه‌ی دگرباشان جنسی را در رسانه‌ها و کانال‌های خبری خود منعکس نمایند
نقد جدی سیاست‌های حاکمیت در رابطه با سرکوب همجنسگرایان، و دیگر شاخه‌های دگرباشان جنسی، و قوانین تبعیض‌آمیز و ناعادلانه‌ی مربوط به دگرباشی جنسی در قوانین اجتماعی و جزایی کشور را در برنامه‌ی خود قرار دهند
برگزاری سمینارهای مربوط به جنسیت، به طور عام، و مطرح کردن مباحث هم‌پیوند با روشنگری جنسی، انتشار مقالات مربوط به دگرباشی جنسی، و مطرح کردن مباحث هم‌پیوند با حقوق انسانی و شهروندی همجنسگرایان و دیگر شاخه‌های دگرباشی جنسی را در برنامه‌های خود بگنجانند
با انتخاب طرح‌هایی مثبت در زمینه‌ی روشنگری در ضرورت احترام به حقوق دگرباشان جنسی و عمل کردن به این طرح‌ها، در کردار و رفتار به تعصبات و سنت‌های سرکوب‌گر مربوط به مسایل جنسی پشت پا بزنند و رفتارهای همجنسگراستیزانه را نقد کنند و راه را برای شرکت شمار هر چه بیشتری از دانشجویان همجنسگرا در مبارزات دانشجویی، و مبارزات اجتماعی در صحنه‌های هم‌پیوند، باز کنند
درک دانشجویان همجنسگرا از مشکلات و موانع سیاسی موجود در پیش پای جنبش‌ دانشجویی، به معنای قبول تبعیض و نارواداری از جانب جنبش دانشجویی در رابطه با دانشجویان همجنسگرا و جامعه‌ی دگرباشی جنسی نیست.
به امید روزی که زنان، کارگران، کودکان، دانشجویان، همجنسگرایان، اقلیت‌های دینی، اقلیت‌های ملی، اقلیت‌های زبانی، تک تک مردم ایران، د ر سرزمین مادری‌شان، بتوانند، بتوانند، آزادانه زندگی کنند و از محدودیت‌های ددمنشانه و نابخردانه‌ی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رنج نبرند. به امید روزی که از کرامت فرد فرد انسان‌ها پاسداری شود.

به امید آزادی

دانشجویان همجنسگرای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران - دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران - دانشگاه صنعتی امیر کبیر - دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز - دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات - مرکز تربیت معلم شهید رجایی
اردیبهشت 1388

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

گام

گام بر میدارم ... این پل چه مطمئن مرا به خود میخواند برای اوج گرفتن...رفتن و بودن ...

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه

نمایشگاه کتاب دگرباش ایرانی آمد


" قطره را تا که به دریا جایی ست
پیش صاحبنظران دریایی ست
ور ز دریا به کنار آید زود
شود آن قطره ناچیز که بود
قطره دریاست، اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا دریاست "

بالاخره کتابهای دگرباش هم خودش رو به قافله رسوند... همراه با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با سانسورهای تیره، نمایشگاه کتاب دگرباشی آمد تا حرفها بگوید.
خیلی خوشحالم و احساس غرور می کنم، احساس بودن؛ همینجا به همه ی کسانی که در برپایی این شور نقش داشتند خدا قوت میگم و نهایت تشکر را دارم، امید که این راه و راه ها ادامه پیدا کند.
نمی خواهم با جملات ناقصم ارزش این کار را کم کنم پس برای رفتن به نمایشگاه الکترونیکی کتاب دگرباش
اینجا کلیک کنید و یا به وبلاگ نمایشگاه کتاب دگرباش مراجعه نمایید.



۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

بیاییم ما هم سهمی داشته باشیم

سلام دوستان  داریم کم کم به روز جهانی هوموفوبیا نزدیک میشیم  دو متن زیر برگرفته از نشریه های چراغ و ندا می باشد:

 

"یک فرد هوموفوب شاخ و دم ندارد و شبیه بقیه است. او فردی است که نمی تواند تنوع اطراف خود را قبول کند. او هنوز شعورش به آن اندازه نرسیده است که بفهمد انسانهای مختلف سلیقه های مختلف دارند و باید به خواست آنها احترام گذاشت. او اگر از هوای بارانی متنفر باشد بدون شک قدم زدن یک زوج زیر باران را کاری عبث و احمقانه می داند و به همین دلیل شعوری همجنسگرایان را نیز نمی پذیرد و با آنها به مخالف می پردازد.

هوموفوبیا مرز جغرافیایی ندارد. ممکن است هم اکنون در چند قدمی خانه تان یک نفر قربانی رفتار همجنسگراستیزانه باشد. این رفتار می تواند از یک روی برگزداندن و پوزخند زدن ساده تا قتل را شامل شود.

روز هوموفوبیا تنها یک روز در سال نیست. هر روز. روز مقابله با هوموفوبیاست. برنامه های روزانه ی ویژه ی این روز را فراموش نکنید و در طول سال  آن ها را ادامه دهید. در رفع هوموفوبیا بکوشیم و با خود و دیگران آشتی کنیم."

نشریره شماره پنج ندا- سخن اول/ آرشام پارسی

 

"بیست و یک روز دیگر روز هوموفوبیاست ( 27اردیبهشت برابر با 17 می ) همجنسگرایان آگاه، هفدهم می ماه هر سال را جشن میگیرند نه به این خاطر که نوزده سال پیش در چنین روزی سازمان بهداشت جهانی(WHO)، همجنسگرایی را از فهرست طبقه بندی بین المللی اختلالات جنسی کنار گذاشت. نه، در واقع سهم ما؛ همجنسگرایان ایرانی, از این جشن تنها روز روشنی است که در آینده مان می بینیم؛ روزی که نه تنها همجنسگرایی در ایران بیماری پنداشته نشود؛ بل­که از احترام قانونی برخوردار باشد و هر ایرانی بتواند آزادانه زندگی جنسی خویش را بسازد و نیروهای اجتماعی وی را وادار به پنهان شدن و کندن اجتماعی خویشتن واقعی اش از خودش نکند؛ نیروهای جامعه، یعنی دین و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و خانواده، دارند بر فرزندان خویش ستم روا می دارند و این را نمی دانند. یا گمان می برند فرزندانشان نمی دانند. آیا ما نمیدانیم؟ "

نشریه شماره پنجاه و دو چراغ – سرمقاله دوم/ حمید پرنیان

 

رضا توی بلاگ پسر پیشنهاد خوبی داده است، پست الکترونیکی خبرگزاری هایی رو گذاشته که می توانیم به بهانه روز هوموفوبیا نامه بدیم و بخواهیم که دیده بشیم. پست زیر از بلاگ پسر عینا برداشته شده است:

 

نامه به رسانه های مطرح خارج از کشور برای انتشار مطلبی به مناسبت روز مقابله با هموفوبیا

" اگر مایلید در شناساندن هموفوبیا دگرباشان هم میهنتان را یاری کنید لطفا شما هم با نامه ای به  رسانه هایی که در زیر آدرس میلشان ذکر شده از آنها درخواست کنید تا در روز 17 ماه می ( 27 اردیبهشت ) با انتشار مطلبی در مورد هموفوبیا دگرباشان ایرانی را در راهی که برای احقاق حقوق خود در پیش دارند، یاری رسانند.

آدرس های پیشنهادی ما برای ارسال نامه:

persian@bbc.co.uk

contact@radiozamaneh.com

webmaster@radiofarda.com

ankbut@voanews.com

editorial@roozonline.com

persian@dw-world.de

persian@alarabiya.net

info@channelonetv.com

editors@televisionwashington.com

info@kayhanlondon.com

 

متن پیشنهادی برای ارسال ( برای راحتی هر چه بیشتر عزیزانی که می خواهند اقدام به ارسال میل نمایند ):

 

با درود و احترام

از آنجایی که 17 ماه مه ( 27 اردیبهشت ) هر سال به عنوان روز جهانی مبارزه با هموفوبیا نام نهاده شده در گوشه گوشه جهان با برگزاری همایش ها و مراسم های مختلف به معرفی این معضل و راه های درمان آن می پردازند، هرچند به درستی می دانیم آن رسانه وزین در گسترش و رفع موانع تحقق کامل حقوق بشر و حقوق اقلیت ها همواره کوشا بوده و هرگز به تذکر در این راستا نیازمند نیست اما بنا بر رعایت ادب و جنبه ی احتیاط یادآوری این مناسبت را لازم دیدیم و خواهشمندیم با نشر خبر یا گزارشی در باب آن برای مخاطبان فارسی زبان خود، فعالین حقوق بشر به خصوص فعالین حقوق دگرباشان ایرانی را در شناساندن معضل هموفوبیا به اقشار مختلف جامعه هرچه بیشتر یاری نمایید.

با تشکر و خسته نباشید    "

 

حداکثر زمانی که برای پست این نامه صرف میشه کمتر از یک لیوان آب خوردنه، پس بیایم ما هم سهمی داشته باشیم.




۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

اولین ترانه


امروز موزیک رو دانلود کردم و متاسف که چرا زودتر اینکارو نکرده بودم... البته بگذریم که با این سرعت دیزلی اینترنت من صفحه ها هم به زور باز میشن... همون اولین ترانه ه.م.ج.ن.س گرایی دیگه – چه قدر بدم میاد مجبورم بین ماهیت خودم حتی توی دلنوشته هام نقطه یا ممیز بگذارم-  اگر بگم این ترانه ساده و دو دقیقه و چند ثانیه ای را بیشتر از 20 بار از صبح گوش کردم بیراه نگفتم، یه حس خیلی جالب به آدم میده. لینکش رو گذاشتم تا شما هم دانلودش کنید، حجمش­ هم زیاد نیست .

در ضمن لینک از وبلاگ پسر برداشته شده . می توانید پسر را اینجا و یا در آینه پسر بدون فیلتر اینجا مشاهده کنید.

برای دانلود ترانه ی "ما رو ببخش" روی لینک زیر و یا اینجا کلیلک کنید.

http://www.4shared.com/file/101128544/740bd43b/Maro_Bebakhsh.html?s=1