۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

عذرخواهی من

متاسفم چرا اینقدر دیر سکوتم رو می شکنم یا چرا اصلا این مدت فقط پی گیر اخبار بودم و خودم حتی یک بار هم به روز نکردم، اول از همه چیز از خانه هنر تشکر می کنم از اینکه کانال ارتباط قوی شده بین خیلی ها با حوادث و اخبار اخیر و دوم تشکر می کنم از پسر و سوم که الویت اول بود تشکر و تسلیت به همه ی دوستان و ایرانیان وطن دوست و آزادی خواه برای بودن ...
امروز خواهرم از مشهد برگشت، گردنش کبود بود و خونمرده از نسیم باتوم های بی شرم بسیج و دوستانش که زخمی بودند از همه ی بی حرمتی ها اما خسته نبودند ... از خودم بدم اومد که پشت کتاب ها سنگر گرفتم به اسم امتحانات پایان ترم و مثل یه ترسو توی خونه نشستم و تظاهر میکنم ... شرمنده هستم از نداهای ایران که دلیرانه و پاک به مام وطن برگشتند... و عذر میخواهم از همه، از خواهرم از مردمم و از همه ی ایرانیان آگاه؛ عذر میخواهم که مثل ترسوها گوشه کتابها پنهان شدم ... درود به همه ی ایرانیان و تسلیت به خاطر خونهایی که نخواهیم گذاشت پامال خودفراموشان شود.
ایران سربلند ایرانی سرافراز

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

دزدی که به هیچکس رحم نمی کند

در عجبم از این مرد پر رو و اعتماد به نفسی که داره... باز هم به دگرباشان گیر داد، اما کاش می تونستم تو چشماش خیره شم و بهش بگم که کثیف توی دزد بدبختی که بی شرمانه مردم رو به بازی شرم آورت کشوندی...


۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

چه انگشتها که بی فایده جوهری شد

ما فراموش کرده بودیم، باید این اتفاق می افتاد تا یادمان بیاید ، این نظام هیچگاه انتخاباتی نداشته و هیچگاه مردم نتوانسته اند در سی سال گذشته سرنوشتی برای خود بیافریند، باید اینچنین میشد تا یادمان بیاید قتل ها و کشتارها و شکنجه ها و زندان ها و...  به رای ملت تغییر نخواهد کرد، یادمان بیاید که حتی فیلتر حکومتی شورای نگهبان هم نمی تواند گاهی رضایت آقایان را کسب کند، یادمان بیاید که در این نظام همیشه بازی موش و گربه بوده و همیشه ملتی سرگرم تماشای بازی... باید همیشه اتفاقی بیفتد تا یادمان بیاید که نمی توان به انگشتهای جوهری شده مان دل خوش داشت، که نمی توان به بودنمان با دیدی بیش از رعیت نگریست... ما فراموش کرده بودیم و این انتصابات یادمان انداخت ما هیچوقت حقی در کشور خودمان نداشته ایم.

۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

توضیح بیشتر

مثل اینکه تعبیر من از هوموهای دست و پا شکسته زیادی جنبه ی منفی در بر داشت، لازم به ذکر میدونم بگم من خودم یکی از همین به بیان رضا پسر عزیز پان گی های تعصبی هستم . منظورم از دست و پا شکسته نه صرفا سست و غیر فعال و نا توان بودنمان بود؛ که بیشتر به این جنبه که به شدت از طرف دولت سرکوب شدیم و با انکار وجودمان به بیشترین تبعیض رسیدیم ،تکیه داشتم. من خودم شخصا بر این باورم که درایت و فهم هوموسکسوال ها بالاتر از هتروسکسوال هاست و باز هم میگم که منظورم رنج و تنش و فشاری بود که از جانب دولت اسلامی بر جامعه دگرباشی وارد شده است و به هیچ وجه قصدم توهین و یا کوچک شمردن گامهای بزرگمان نبوده، نیست و نخواهد بود.

خودم بیشتر از پنج سال شاهد حرکت های دگرباشی بودم و حدود سه سال سعی در فعالیت بیشتر داشتم و دارم، 17 می سالهای گذشته در مقابل امسال مثل تفاوت پیاده روی و دو بود پس به خودم این حق رو نمی دهم و ندارم که بخواهم با بد رسانی ام فعالیت های بزرگمان را زیر سوال ببرم که هیچ این منظورم نبوده و نیست. به هر حال سخن کوتاه کنم، این هم از این باب بود که نکند من نتوانسته باشم منظورم را آنجور که مد نظرم بود برسانم.

به امید آزادی و سرافرازی دگرباشان ایران


۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

اندر باب انتخابات

نمی خواستم از باب انتخابات ریاست جمهوری چیزی بگم، شاید به این خاطر که با اصل نظام که ولایت ملا ساخته فقیه باشه مخالفم، اما با بحث و مناظره ها و تبلیغات خیلی کیفور شدم، یکی به خاطر نگه داشتن صندلی میاد و به هر چیزی دست میزنه و اونقدر خودش رو کم میاره که به بازی موش و گربه تن میده و واویلا که دروغ علنی اونم توی نظام مقدس!!! یکی میاد با ماهی هفتاد هزار تومان می خواهد مثلا مردم رو مرفه کنه، اون یکی که اینقدر اخم آلودست آدم میترسه نگاهش کنه؛ انگاراز عالم و آدم طلبکاره، یکی هم سبز میشه و یه عالم جوون دور خودش جمع میکنه و خداییش به جز حرف زدن کج و کولش که چیز تو دهن مخالفاش گذاشت بهش خرده نمیگیرم، اونقدر به خودش و کاراش مطمئنه که میاد و کتاب برنامه هاش رو چاپ میکنه، اقلان اینجوری کمتر می تونه بزنه زیر همه چیز و بگه من؟ کی؟ کجا؟ من نگفتم.

چرا دروغ تنها کسی که نشون میده روی مواضع خودش مونده و می مونه همین آقای میر هست، که اونم شک دارم نقش بازی دیگه ای باشه از این نظام هزار رنگ... به هر رنگ و صورت و حال، من یکی این دفعه مثل همیشه میرم و رای میدهم شده به آقای بد اخلاق تا نکنه مردک دوباره رئیس جمهور بشه، به رای من نیست اما دلم خوشه بیکار ننشستم نگاه کنم، لااقل شاید اینا دیگه توی ینگه دنیا جار نزنن که ما همجنسگرا نداریم و وجود ما بیچاره های دست و پا شکسته رو انکار تام کنن.

به امید آزادی و شرافت ایرانی

 





۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

عنوان ندارد


با فریادهایش مرا از سکر مستی بیرون می کشد

زجه هایش دل خراش و پریشان می کند

اما گویی عالمیان را گوشی نمانده

همه ی چشمها کر شده و گوش ها کور