آفتاب داغ کویر پوست سفیدمو برشته می کنه ... عرق از پیشانی و شقیقه هام مثل پیچش مار جاری شده، نمی دونم چه قدر پیاده رفتم، درد پام می گه بیش از اون چیزی که تحمل داشته ...
اطرافم پر شده از چشمه های آب و درختهای سرسبز و گاه صدای خوانش پرنده ای که از دور باد می آورد و به گوش خسته ام می سپارد.
لبهام مثل روزهای سرد ترک خورده اما این بار از شدت داغی بوسه های آفتاب ... تک پوشم را در می آورم آفتاب با ولع سوزن دوزی را بر پوست عریانم بیشتر می کند... اینجا کسی نیست پستی و بلندی های تنم را بنگرد، درختان و چشمه های دو سوی راه خود نمایی بیشتری آغاز کرده اند... هرم نفس باد آخرین ضربه ها را می زند ...
آه چه کویر دوست داشتنی ، این بار نباید درختان و چشمه های سرد آب را در ذهن جایی دهم، چه همه سرابی بیش نیستند و ترفندی بی شرمانه از اهریمن تاریکی که قربانی گیرد... با پاهای بی رمق و پیکری فرسوده در هم آغوشی آفتاب سوزان هنوز گام بر می دارم... گام بر می دارم ... باید گام بردارم.
اطرافم پر شده از چشمه های آب و درختهای سرسبز و گاه صدای خوانش پرنده ای که از دور باد می آورد و به گوش خسته ام می سپارد.
لبهام مثل روزهای سرد ترک خورده اما این بار از شدت داغی بوسه های آفتاب ... تک پوشم را در می آورم آفتاب با ولع سوزن دوزی را بر پوست عریانم بیشتر می کند... اینجا کسی نیست پستی و بلندی های تنم را بنگرد، درختان و چشمه های دو سوی راه خود نمایی بیشتری آغاز کرده اند... هرم نفس باد آخرین ضربه ها را می زند ...
آه چه کویر دوست داشتنی ، این بار نباید درختان و چشمه های سرد آب را در ذهن جایی دهم، چه همه سرابی بیش نیستند و ترفندی بی شرمانه از اهریمن تاریکی که قربانی گیرد... با پاهای بی رمق و پیکری فرسوده در هم آغوشی آفتاب سوزان هنوز گام بر می دارم... گام بر می دارم ... باید گام بردارم.
۱۲ نظر:
يادت باشد كه دعوتم كني به كوير. يك جاي خالي فقط با حضور ما
باید بروی... توانستن را صرف کنی.. می شود می شود می شود...... می دانم.
و این آفتاب است که تو را تشنه آب می کند تا تو بدانی آب را بر آتش وجود ریختن چقدر آرامت می کند.
باید بروی تا ترانه گنجشکان، سایه درخت و روشنی آب!
سلام من اولين بار كه به وب شما سر مي زنم يعني تا الان نمي شناختمت اما الان مطالبت رو خوندم و به شدت لذت بردم ارتباط خوبي با نوشته هات بر قرار كردم . مي تونيم با هم بيشتر آشنا شيم؟ . به وب منم سر بزن.نيما.
اينجا ممكن نيست واسه شما نظر خصوصي گذاشت . ؟مطلبي رو مي خواستم با شما در ميان بذارم.
قدم بردار
درود
نیما جان
می تونید به میل من پیغام بدهید... متاسفانه اینجا نظر خصوصی ندارد.
این آدرس میل من:
rasoolmoien@gmail.com
با وجود سختي بايد به راه ادامه داد...
راه تو را مي خواند...
(اين تكه آخرش چه تبليغاتي شد!)
در ضمن:
ممنون از كامنت پر از مهربونيت...
بازم سلام . من نتونستم بهت ايميل بزنم . انگار ادرسش مشكل داره ..... اگه تونستي منو ادد كن ariyabod2500@yahoo.com
خب خب خب ، اینجور که من دارم می بینم اینجا جای همه جمعه .. فط من کم بودم بینتون :-))
آره ، باید رفت .. حالا چه کویر باشه .. چه آفتاب سوزان .. چه بر بیابون .. و چه جنگل سر سبز ..
راه رفتنی رو باید رفت ..
..سراب تو زندگی همه ما آدما هست..مهم اینه که باورش نکنیم و به راه خودمون ادامه بدیم تا به اون چیزی که میخواییم برسیم..دل به کویر نبند..ممنون از لطفت.... :-)
یوسف
سلام آقا رسول
بسيار زيبا نوشته ايد، حرف ذل همه است
ذوست شما
ياسمين
ارسال یک نظر