۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

برای کسانی که به جرم آفرینش در بندند و در انتظار ...


آه، ای خاک مقدس غم بار من
چه تاریک و سردی
آن هنگام که فرزندانت را
به جرم عشق بر چوبه ی دار می کشند


آن هنگام که کبوتران در خون غلتیده ات هم
سرود آزادی سر داده اند



آه ، ای ایران من، چه سرد و خاموش می بینمت
آن زمان که پسرانت بر چوبه ی قصاوت
رقص شوم مرگ آغاز می کنند




همان زمان که گویی
با هر عشوه ی طنازانه شان
دیوهای تاجدار را به سخره می گیرند
ای خاک من، چه ساکت و تاریک می بینمت
آن زمان که قناری ها محبوس شدند
و کلمات چیزی گم کردند
همان زمان که چراغ به دستان ِ مصلوب
با تاجی از خار و دلی از خون به سوگ تو نشستند



ای خاک مقدس من، چگونه این همه تاریکی را
با دستان کوچکم بسرایم؟


۳ نظر:

ناشناس گفت...

آری، آنجا که سکوت گریه می کند.

hamlet گفت...

خیلی قشنگ بود.
خاک ما هستیم... نباید ساکت باشیم.

hamlet گفت...

دوست گرامی.. با نوشتن مطلبی در خصوص ترنسکشوالها به دیگران در شناختن و درک آنها کمک کنید تا با هم گامی در جهت مبارزه با ترس و نفرت از ترنسها برداریم.
روز ترنسفوبیا (29 آبان) را بیاد داشته باشیم.
با احترام و سپاس