۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

روایت اول: چند دهه قبل:

ماموران ستم شاهی در مراسم عزاداری امام جعفر صادق با توطئه ای وارد خیل عزاداران شدند، یک لباس شخصی نفوذ کرده در مجلس از شیخ منبر سوالی پرسید و در پی آن به شیخ توهین شد!!! شعارهای ضد دینی و ضد روحانیت بین بعضی از حاضران بلند شد، طلاب که با صلوات قصد آرام کردن مجلس را داشتند بیشتر به آتش خشم مردم و البته عمال رژیم وقت دامن زدند.
طلبه ای از گوشه ی مجلس شروع به قرآن خواندن کرد که ماموری لباس شخصی با چوب به سرش کوبید، غوغا و آشوب به پا شد، ماموران بیرون از مدرسه فیضیه که در آماده باش به سر می بردند؛ به داخل هجوم آوردند، عده ای از ماموران به جان طلاب راه حق افتادند و زد و خورد آغاز شد.
کتابهای دینی طلاب پاره شد و در آتش سوخت، گزارش شد که لباس شخصی ها که خود را به صورت رعیت درآورده بودند ؛ طلاب را از پشت بام مدرسه به پایین انداخت که یک نفر سید خاندان پیغمبر به فیض شهادت نایل شد.
صدای ناله و زاری و دست و پاهای شکسته طلاب مدرسه ساعتها به گوش می رسید . پزشکان حق رسیدگی و گزارش درمان را نداشتند. این حادثه در بین تمام اقشار جامعه به سرعت منعکس و باعث خشم عمومی و البته روحانیت شد.
قیام خرداد43 و انقلاب 57 از این موضوع ریشه گرفت.


روایت دوم: دهه حاضر:

چند روز می شد اعتراض به تقلب در انتخابات خرداد 88 بالا گرفته بود. دانشجویان؛ قشر روشن فکر و پیشرو در این اعتراضات خط اول و نقش هادی و اطلاع رسان را بر عهده داشتند. شب هنگام بسیاری از دانشجویان خود را برای امتحانات پایانی آماده می کردند؛ عده ای از لباس شخصی ها به پشتیبانی ماموران انتظامی و امنیتی به خوابگاه و استراحت گاه های دانشجویان ریختند.
دانشجویان غافلگیر شده به شدت کتک خوردند و با گلوله های پلاستیکی و شکاری به سختی مجروح شدند و با وحشیگری از طبقات بالا به پایین پرتاب شدند، کتاب هاو جزوات علمی دانشجویان پاره شد، کامپیوترها و وسایل آموزشی منهدم گردید.
پزشکان و دانشجویان پزشکی که برای کمک به مصدومان آمده بودند به شدت مورد هجوم لباس شخصی ها قرار گرفتند، صدای ناله و زاری مجروحان تا صبح به گوش می رسید. عده ای از دانشجویان مفقود و بازداشت شدند و عده ای نیز کشته شدند.
این حادثه توسط هیچ رسانه داخلی- ملی گزارش و منعکس نشد و بسیاری از مردم در نقاط مختلف و دور از پایتخت از آن آگاه نشدند.
پی آمد این رخداد را سال های بعد باید نظاره گر باشیم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

چه مقایسه جالبی... کاش سی سال بعد بگن "خوبه گذشت!"
hamlet

reza گفت...

سياست هميشه همينه . اون بالا سري هر كاري كيمكنه تا بمونه . حتي اگه خون ريختن باشه.
رضا - معصوميت

ناشناس گفت...

رسول کجایی؟... باز رفتی سفر؟!... کی برمیگردی؟
hamlet