قدیم تر ها عده ای در ماه شکل خرگوش می دیدند ... گروهی شکارچی ... گروهی
نطفه ی بسته ی چارپایان ... گروهی ... و انقلابیون بهمن پنجاه و هفت
ایران شکل خمینی را دیدند ... به ماه که نگاه می کنم من هم می بینم ...
اما من اشک های خشکیده، بدنهای کبود و له شده، باتوم های حرمت دریده می
بینم . من ریش های آلوده به خون و تاج های پارچه ای می بینم . در ماه که
نگاه می کنم ... سنگ قبر های شکسته میبینم ... سرخی خون می بینم ... چشم
های منتظر و دست های باز می بینم ... ای ماه تو خود چه می بینی؟
۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۵ نظر:
میدونی.. گاهی هیچ کلمه ای برای تعریف پیدا نمیکنم.. مثل الان.... ولی خیلی خیلی دوستش داشتم.
عالی ه که زود به زود آپ میکنی... درسات هم بخونم.. خب!
تو ماه که نگاه میکنم فریاد تو گلو بغض شده میبینم
انزجار میبینم
مشت گره کرده میبینم
سرم درد گرفت رسول
دارم گریه میکنم
آه ...
خون میبینم خون
مهدی
سلام رسول جان دوستت که مینوشت:کینگ
فیلتر شد دیگه خبری ازش نیست خیلی باحال مینوشت
سلام پسر خوبی؟
بابا بسه اینقدر کم کاری!
ارسال یک نظر