آخرین روز اردی بهشت ...
تولدمه خوب ...
بیست و دو سالم تموم شد ...
با اینکه یک سال دیگه پیرتر شدم ، اما همیشه این روز که متعلق به منه رو
خیلی دوست دارم، مال خود خود خودمه .
و امسال همراه با تولدم نتیجه های کنکور هم میاد ... فکر کنم تا شب که
بیان روی سایت سنجش چندباری سکته بزنم ... برام دعا کنین قبول شم.
تولدمه خوب ...
بیست و دو سالم تموم شد ...
با اینکه یک سال دیگه پیرتر شدم ، اما همیشه این روز که متعلق به منه رو
خیلی دوست دارم، مال خود خود خودمه .
و امسال همراه با تولدم نتیجه های کنکور هم میاد ... فکر کنم تا شب که
بیان روی سایت سنجش چندباری سکته بزنم ... برام دعا کنین قبول شم.
۱۱ نظر:
تولدت مبارک باشه..
منتظر خبرای خوب هستیم...
تولدت مبارک!
امیدوارم مسئولیت های 22سالگیت رو به طور کامل انجام بدی و به 23 سالگیت تهویلش بدی.
یه بوسم کن تا بوست کنم!
تولدت مبارک..فریان عزیز..:-)
کیا
تولد فریان عزیزم مبارک
مهم این که همیشه با اعتماد بنفس رو به جلو حرکت کنی. نذار مشکلات کوچیک مانع هدفت یا ناامیدیت بشه.
موفق باشی
تبریک پسر تبریک
salam tavalodet mobarak..................
az taraf...........arash&arad
sad sale sheeeeeeeeeeeee
salam
tavalodetoon ro tabrik migam, man kheily vaghte ke web shoma ro mikhoonam va az neveshtehatoon lezat mibaram vali az zamani ke neveshtid gay hastid binahayat delgir shodam, moteasafam baraye shoma va khodam be onvane yek irani
salam azizam
e tavalodet mobalak
ishala 100 sale shi azizam
kheyli khosh halam umadam tu webet
boos
الان دیدم. تولدت مبارک.
سین
شعرتولد
برای تولدت
شعری سرودم
و همراه خاکستر آرزوهایم
به دست باد سپردم
تا هرجا ترا یافت
نثارت کند برسم هدیه
که من
در تمام پس کوچه های احساس
خاطرات شیرین گذشته
در رویاهای جوانی
و در یادهای آشنا
گذر گاههای عشق
و هرجا که عطر دوستی
وآهنگ وفامی تراود
دنبال تو گشتم
و نیافتمت
شاید روزی
دوباره نگاهمان درهم بیامیزد
با شعرنبشته ای از من
در دستان مرجانی ات
یاسمین
باوَرَش...نه! زیاد مشکل نیست،حرفهایی که بر دلم ماندند
آسمانِ تمامِ دنیا را ابرهای سیاه پوشاندند
آسمان بودنت بدیهی بود،قبله یعنی نگاهِ غمگینت
و چه احمق شدند دستانی که تو را رو به قبله خواباندند
چشمهایم فقط تو را میدیدکه شبیهِ فرشتهها بودی
و تو را مثلِ تکهای خورشیدبینِ دستانِ ماه پیچاندند
مثلِ یک قطره نور سُر میخوردبدنت روی خاطراتی که
آدمکهای ظاهراً غمگین،دور تا دورِ خانه چرخاندند
گورکن با تمامِ سنگدلیش خاک میریخت روی خاطرههام
و تمامِ وجودِ ماهت را خاکهای سیاه پوشاندند
تو نبودی که قصه میگفتی،من نبودم که گریه میکردم
حسِّ یک شعرِ تازه بودی که عدهای آیهآیه میخواندند
...
نه کسی گریه میکند بی تو،نه کسی داد میزند که نرو
باورش هم زیاد مشکل نیست...حرفهایی که بر دلم ماندند
یاسمین
ارسال یک نظر